امیرعباسمونامیرعباسمون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

☂عزیزکم امیـــــــــــــــرعباسم یه قطره از بهشت☂

میلاد نبی اکرم مبارک

                      اللهم صلی علی محمد و ال محمد پیامبر(ص)میفرماید :هرکس صلوات بر من را در نوشته ای بنویسد تا زمانی که ان نوشته باقی است فرشتگان برای او استغفار میطلبند. میلاد حضرت محمد (ص) مبارک                                                          ...
28 دی 1392

یه نامه فقط واسه عزیزکم بارانکم

سلام بارونم سلام عزیزکم کجایی مادر.... اینجا سرما به استخوانم رسید وتو نیومدی برات هدیه خریدم وبازم  تو نیومدی به چله نشستم بازم تو نیومدی...دلم میخواست الان بودی تو گرمامیدادی به تنم تو دلیل دارو نخوردنم بودی بارون من سرما داره محکم میزنه به شیشه قلبم ومن دارم میلرزم مامانی... دنیاشده برام یه قاب کوچیک پراز غم ورنج... بارونکم این نوشته رو با اشک قلبم مینویسم قطره مرواریدم کجای آسمون پنهون شدی من که میدونم هستی باور دارم که هستی/ عزیزکم چقدر دلم برات تنگ شده نیستی ولی ببین چقدر واضح به تصویر ذهنم میای/ شاید این بشه نامه آخرم... قلبمو سپردم به خدا اگر سرنوشتمو بی تو نوشت اگر دنیامو بی تو رقم زد اگرشدم تنها ...
24 دی 1392

یه فرشته ناز دیگه اومد تو دل مامان منتظرش شکرت خدای من

http://28264.niniweblog.com/post24.php ناناز عزیزم برام کامنت گذاشته بود که بهش سربزنم و منم اطاعت امر کردم/ که ناگهان با دیدن پست جدید شو که شدم خدای من شکرررررررررررررررررررررررررررت/فرشتش بالاخره اومد الهی قسمت همه منتظرا بشه/الهی فریبا جونم الناز عزیزم سحرجون و همه ی منتظرا به حق این روزا جواب دل شکستشون رو بگیرن/ناناز واسه همه ی ما دعا کن/الهی نی نی نازت حالا حالا ها  بهت بچسبه وبه موقع بپره تو بغلت عزیزم/ ...
23 دی 1392

تعظیلات قشنگـــــــــــــــ اما بی تو

  سلام روز دوشنبه سورپریز شدم چون خواهرم تماس گرفت وگفت فردا بعداز ظهر میان تهران منم خیلی خوشحال شدم چون دوست هادی هم اومدنشون رو کنسل کرده بودن/   سه شنبه هم که تعطیل بود ومن وهادی کلی جمع وجور کردیم / تا جمعه موندن وفوق العاده خوش گذشت هرچند من سیر نشدم ازشون ولی خداروشکر که اومدن وحال وهوای هردومون رو عوض کردن/شب شهادت امام رضا دور از چشم همه یه خلوت کوچولو کردم وهمه رو دعا کردم وبا اشکام خواستم لطفشو به همتون نشون بده ومنم فراموش نکنه اینم تمام عکسایی که این چند روز گرفتم/ تا دوستای گلم رو هم از این شادی چند روزه شاد کنم/ سر شام دست وپامو گم کرده بودم وزرشک وزعفران یادم رفت نگید بلد نبودما خو یادم رفت....
19 دی 1392

مقتدای ما اهل بیتــــــــــــــــــــــــــ

دیشب اشک ریختم ولی شکر خدا کردم گفتم دیگه سپردم دست خودت راضیم به رضای تو صفحه منو موبایلمو عوض کردم از آخرین گلی که هادی برام خریده بود تبدیل شد به عکس روز عاشورا که هادی رو اسب یه نوزاد تو بغلش بود/دیشب فقط شکرخداکردم گفتم از این دنیا که هیچکس هیچ چیز رو با خودش نمیبره جز دومتر کفن منم ازت هیچی نمیخوام هرطور خودت صلاح میدونی/ عزیزم بارانکم نمیدونم روزی قسمت میشه این نوشته هاروبخونی یانه ولی میدونم که میشنوی فرشته ی کوچولوی من/عزیزم دیشب خواب خیلی عجیبی دیدم که صبح توی ماشین یادم افتاد/ وهمین الانم باورم نمیشه/دیشب خواب دیدم مثل جشن تکلیف توی یه جمعیت هم سن خودم همه با لباس وچادر سفید نشستیم/اگر میگم جشن تکلیف چون دقیقا همین ر...
18 دی 1392

روزهای سرد بی تو...

. هنوز هم نمیدانم اینجا چه فصلیست ،که من کال ماندم و به تو نمی رسم !   سلام بانو چطوری بارونکم خانم رویایی من بازهم دستهامو میکشم روی موهای لخت وبلندت بازهم دلم رو به دیدن شقایق لب هات امید دادم بازم نگاه رویاییت رو تو ذهنم زنده کردم تو نیستی وهستی عسلکم...مثل موج دریا که میاد محکم به صخره میزنه تا خودشو به ساحل برسونه میام واونقدر به صخره ی سرسخت زندگی میزنم تا به ساحل برسم و بغلت کنم مامانی فدای چشمهای فندقیت بانو... روزهای سرد زمستون هم دارند پشت سرهم سپری میشن از ماه دی متنفرم دی یعنی سرما یعنی برف ویخ یعنی 16 دی روزی که دایی ابوذر واسه همیشه از بسترش خداحافظی کرد آه هنوز هم بعد از این همه سال اشک تو چشمام ج...
8 دی 1392

بالاخره آسمون تهران دوشب مکرر بارونی شد

  دیروز غروب که از سرکار برمیگشتم رعد وبرق تو آسمون دنبال هم خط مینداخت تو آسمون   شب قبلش بارون رو ندیده بودم وفقط رد پاشو صبش دیدم.ولی حالا که میخواست بالاخره بباره حالم دگرگون بود دستم دوتا دفتر نت سنتورهمسری بود به همین خاطر مجبورشدم سوار ماشین شدم با این حال حسابی پالتوم خیس شد. به کوچه که رسیدم بارون آرومترشدوخلوت بود گفتم کاش بی بی میخریدم ومیزاشتم تا شاید به برکت این بارون بعداز٢٠ روز تاخیراز پری حاجتمو بگیرم اما خونه که رسیدم پری هم اومد خیلی تو خلوتم گریه کردم  ولی آخرش گفتم شکرراضیم به  رضای خدا...  من کی باشم که بخوام از خدا گله کنم.فقط ...
3 دی 1392

خدایا شکرت...آقاممنونتم

سلام بارانکم صبح آسمونیت بخیر نازکم امروز خیلی خوشحالم عروسکم خدا یکی از فرشته هاش رو زمینی  کرد وآوردش تو دل یکی از خاله ها خدایا شکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرواسه همه داده ها ونداده هات  الهی همه خاله ها دامنشون سبز بشه الهی همه اونایی که عاشق مادرشدنن به آرزوشون برسن یا امام رضاممنونتم بازم هوای ما رو داشته باش انشااله همش خبرای خوش بیاد تو وب بچه ها.... هوراااااااااااااا ...
3 دی 1392